Qamar began her career when women were not allowed to have their voices heard by men. She used to spend all she earned on the poor. The national radio paid her a meager superannuation salary when she retired and she died in poverty.

خورشید جاودانه می درخشد در مدار خویش - -. با این همه شکست که ماراست. نام خفاش و خورشید را در کنار هم بنویسند. دعا میکنم که صدای سرخ سنگ انداز. در چار چوب بال هیچ چکاوکی شنیده نشود. دعا میکنم که هیچ دیواری. چشم در راه پگاه پنجره نماند.

خوب چیز زیادی نمی شه گفت بعد یه عالمه مدت نبودن . حالا نه اینکه اینجا خیلی خونده شه ها . دوشیزه ی چشم سفید بار و بندیلش جمع کرد ه رفته رو یه درخت . حالا شاید فقط دست های تو کم باشد . رازقی ها از آفتابی ترین روزها گریخته اند. شب را به شدیدترین وجه ممکن.

هميشه بآيد کسی باشد که معنی سه نقطه ی انتهای جملههایت را بفهمد. دلم تو رو میخواد . نوشته شده در یکشنبه 23 آذر1393ساعت 21 توسط زئیر. نوشته شده در پنجشنبه 29 اسفند1392ساعت 2 توسط زئیر. آن پیراهن قرمز پولک دارت را بپوش. تو را دوست دارم . نوشته شده در چهارشنبه 7 اسفند1392ساعت 15 توسط زئیر. آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت. در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت.

خداحافظی از دست نوشته های یک روانکاو. نرم و آهسته به سایت جدید تشریف بیارید.

و نه دلش می آید که برود و کلا نباشد تا بلکه یک آدم صد در صدی مناسب بیاید توی زندگی دیگری .